دراز کشیده بودم گوشه‌ای و آهسته گریه می‌کردم نیمه مست. نیمه هشیار. غمی بزرگ از آنچه قابل گفتن نیست، به خود پیچیده و سوگوارانه. نیمه تاریک، نیمه روشن. لپ تاپ روشن بود. کنارم نشست. رو کرد سمتِ سین و گفت نوا، مرکب خوانی را بیاورد. آورد. پِلِی شد. گفت که بذارَدَش روی دقیقه‌ی هشت. گذاشت و خواند

"بگذار تا مقابلِ رویِ تو بگذریم

یده در شمایلِ خوبِ تو، بنگریم."


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jaime روانشناسی پیاده رو ... دانلود آهنگ جدید bedava bahis siteleri زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا ) پرینت و فتوکپی ارزان اطلس فروشگاه خرید پیامکی Pamela